شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۹:۲۳
۰ نفر

فاطمه داودی: «اخلاق» واژه پیچیده‌ای نیست و مصادیق نامعلومی ندارد، به‌ویژه در آموزه‌های دین اسلام و الگوهایی که در سیره پیامبر‌اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) به چشم می‌خورد.

طرح - اندیشه

 با وجود این در جامعه کنونی ما این اصل اولیه زندگی بشر، به موضوعی پرمناقشه بدل شده است، به‌خصوص در عرصه سیاست که یکی از پرمخاطره‌ترین و تأثیرگذارترین حوزه‌های جامعه به شمار می‌رود. اخلاق سیاسی را باید فراتر از یک شعار مورد بررسی قرار داد و نگاهی کاربردی به آن داشت تا با استفاده از آن فضایی پاک و به دور از جنجال و هوچی‌گری در عرصه سیاست حاکم شود. بی‌شک چنین شرایطی راه را برای اعتلای کشور نیز هموار خواهد کرد.

اخلاق، روح سیاست است

دکتر علیرضا صدرا دکتر علیرضا صدرا
بحث اخلاق سیاسی مبین رابطه و خصلت اخلاق و سیاست است. بعضی‌ها سیاست را ذیل اخلاق یا همان حکمت عملی قرار می‌دهند و حکمت عملی را اعم از اخلاق می‌دانند؛ به این ترتیب سیاست جزء حکمت عملی محسوب می‌شود. بعضی دیگر اعتقاد دارند در ظاهر بین اخلاق و سیاست تباین وجود دارد. این گروه منظورشان رابطه بین اخلاق متعالی و سیاست نامتعالی و ماکیاولیستی است. البته باید توجه داشت که حتی سیاست ماکیاولیستی هم دارای اخلاقی است که در چارچوب‌های آن تعریف می‌شود. اخلاق و سیاست هر دو بحث‌های فراگیری هستند و با یکدیگر رابطه متقابل دارند. هیچ فعل انسانی وجود ندارد که جنبه اخلاقی نداشته باشد یا از بعد سیاسی به‌معنای تدبیری، بی‌بهره باشد؛ درنتیجه اخلاق و سیاست همواره در کنار یکدیگر هستند. اخلاق روح و استخوان‌بندی سیاست است و سیاست نیز حکم ساختمانی را دارد که اسکلت آن اخلاق است. بنابراین اخلاق و سیاست عین هم هستند. همانطور که بدن ما با شبکه استخوان‌بندی‌مان یک نوع عینیت دارد، سیاست حکم ساختمان یا بدن ما را دارد و اخلاق استخوان‌بندی این ساختمان است. از این‌رو تمام سیاست‌ها از بعد اخلاقی بهره‌مندند و هر اخلاقی هم نوعی سیاست متناسب با خود را تولید می‌کند. در نتیجه اخلاق متعالی، سیاست متعالی را می‌طلبد و ایجاد می‌کند و متقابلا سیاست متعالی، سیاست انسانی و فاضله را پدید می‌آورد. سیاست اسلامی که در ایران مورد نظر ماست نیز اخلاق اسلامی نظیر عدالت اسلامی، آزادی، امانت و... را ایجاد می‌کند. کمااینکه سیاست ماکیاولیستی نیز اخلاق خاص خود را دارد؛ به عبارت دیگر هر اخلاقی به سیاست تعیین و تشخص می‌دهد و هر سیاستی هم زمینه تحقق اخلاق متناسب با خود را فراهم می‌کند. اگر اخلاق را با اعتدال مترادف بدانید و آن را به‌عنوان تدبیری در راستای ایجاد تعادل در جامعه درنظر بگیرید، سیاست هم با تدبیر خود می‌تواند در جامعه تعادل و توازن ایجاد کند. در واقع سیاست به معنای تدبیر و عمل مدبرانه است که منجر به دوری از افراط و تفریط می‌شود. بنابراین اعتدال، روح و محور اخلاق متعالی و سیاست اسلامی است و اخلاق اسلامی تبلیغ و تجویز آن را برعهده دارد؛ ترسیم و تحقق آن هم کار حکومت اسلامی است. بنابراین هرگونه افراط و تفریط به معنای تعدی از حدود و تعلل در احقاق حقوق، نوعی از اخلاق است که سیاست نامتعالی را ایجاد می‌کند. چنین سیاستی که با افراط و تفریط همراه است، سلطه‌‌گری یا سلطه‌پذیری را در زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی درپی دارد. اخلاق اسلامی بر اعتدال و صراط مستقیم استوار است. صراط مستقیم، یعنی مسیر متعادل و متعالی؛ تعادلی که در راستای تعالی قرار دارد و انحراف از آن ما را به راه ضالین یا مغضوبین می‌کشاند. افرادی که دچار افراط و تفریط‌اند یا ضاله هستند، یا مغضوبه. سیاست‌ها نیز به سیاست ضاله، مغضوبه، مستقیم یا هدایت تقسیم می‌شوند. از این‌رو اعتدال باید در اقتصاد، سیاست و فرهنگ مورد توجه قرار بگیرد. اعتدال نوعی حکمت است و افراط از حکمت شیطنت سیاسی و سیاست‌بازی است و تفریط از آن، نمایانگر حماقت سیاسی؛ به عبارت دیگر نه جامعه‌ای که از نظر سیاسی ساده باشد به پیشرفت دست می‌یابد و نه جامعه‌ای که به شیطنت بپردازد بلکه باید در عرصه سیاست حکیم، فهیم و صادق بود. اساسا افراط باعث تعدی به حدود و حقوق می‌شود و اگر دولت دست به افراط بزند، حقوق ملت سلب خواهد شد. استبداد و سلطنت نیز نوعی تعدی از حدود و تجاوز به حقوق مردم است که استکبار و سلطه‌گری را در پی دارد. تفریط تعلل از احقاق حق است؛ این امر به سلطه‌پذیری می‌انجامد و موجب سلطه‌پذیری و استبدادپذیری می‌شود. در سطح بین‌المللی نیز سلطه‌پذیری، ستمگری و ستم‌پذیری را در پی دارد. نکته مورد توجه این است که ضعف تمام ناهنجاری‌ها و علت اصلی مشکلات اخلاقی و سیاسی چیزی جز استبداد و استبدادپذیری نیست. این مسئله مضر و آسیب‌رسان است، بنابراین ستم و عدالت، نه تنها موضوعی سیاسی هستند بلکه مسئله‌ای اخلاقی به حساب می‌آیند. اخلاق عدالت را تبیین و تفسیر می‌کند و سیاست آن را ترسیم کرده و تحقق می‌بخشد؛ به این ترتیب باید اخلاق و سیاست در کنار یکدیگر قرار گیرند.

اخلاق شکست، اخلاق پیروزی

محمدرضا باهنر محمدرضا باهنر
باید تلاش کنیم در عرصه سیاست به سمت خیرات گام برداریم. با توجه به آموزه‌های دین اسلام نیز در فضای سیاست تهمت زدن، شایعه پراکنی و متمرکز شدن بر تخریب رقیب برای کسب موفقیت، روشی کاملا ناپسند است و معمولا هم تجربه نشان داده کسی از این اقدامات سودی نمی‌برد. از این‌رو باید در عرصه سیاست و به‌ویژه در انتخابات هر کسی برنامه‌های خود را بیان کند و سعی در بیان و تبیین مواضع مورد نظر خود داشته باشد. واقعیت این است که در انتخابات مجلس شورای اسلامی، 3هزار نامزد انتخاباتی با یکدیگر به رقابت می‌پردازند، درحالی‌که از این میان تنها 300نفر به مجلس راه پیدا می‌کنند. در چنین شرایطی اگر افراد شکست خورده، رنجیده خاطر شوند و اخلاق شکست را رعایت نکنند، شرایط نامناسبی برای خود و اطرافیانشان ایجاد می‌کنند. مقام معظم رهبری نکته بسیار دقیق و حکیمانه‌ای را در این باره مطرح کردند، ایشان فرمودند نامزدهای انتخاباتی مراقب باشند کلاهی که در انتخابات 88 سر سران فتنه رفت، سر آنها نرود. در عرصه انتخابات باید بپذیریم که 90درصد ما رای نمی‌آوریم، پذیرش این امر می‌تواند تا حدودی آرامش را در فضای سیاسی حاکم کند. در عرصه سیاست باید هم اخلاق شکست داشت و هم اخلاق پیروزی. اخلاق پیروزی بدان معناست که افراد و احزاب سیاسی نباید درصورت موفقیت نظرات رقیبانشان را نادیده بگیرند بلکه باید بلافاصله پس از رقابت، رفاقت‌ها را آغاز کنند. با رقیبان خود در اداره امور کشور مشورت کنند، از آنها به‌دلیل حضورشان در انتخابات و گرم‌شدن بازار آن تشکر کنند و گمان نکنند این پیروزی مادام‌العمر است چراکه عمر مجلس مانند ابر بهار می‌گذرد و این 4 سال به سرعت سپری خواهد شد. اخلاق شکست نیز به این معناست که بپذیریم شکست خود انگیزه‌ای برای حرکت و تلاش بیشتر است و از هر شکستی باید پلکانی برای پیروزی‌های آینده ساخت. از سوی دیگر رقابت‌های سیاسی نظیر انتخابات باید قوام‌بخش امنیت ملی باشند، نه اینکه با ایجاد اختلافات، تفرقه ایجاد کنند. مسئله رقابت نه‌تنها در عرصه سیاست که در سایر عرصه‌ها نظیر فرهنگ، اقتصاد و... نیز رخ می‌دهد، از این‌رو اخلاق را باید در تمام عرصه‌های جامعه مد نظر قرار داد و نباید برای کسب منافع شخصی، برای از میدان به در بردن دیگران تلاش کرد. باید توجه داشت که در تمام عرصه‌ها همراهی و ایجاد حوزه مشترک در تسریع و تسهیل امور مؤثر است. همچنین رقابت‌ها باید سالم، باطراوت، شاداب و امیدوارکننده باشد. پاشنه آشیل دوام و تقویت نظام، وحدت و اتحاد ملی است و علاوه بر این مسئله، اصلی‌ترین ابزار اقتدار ملی محسوب می‌شود. دشمن نیز تمام توان خود را برای مخدوش کردن وحدت ملی به کار گرفته است و ما باید بیش از پیش در حفظ آن بکوشیم. وحدت ملی، وحدت امت و بعد هم پیوند امت و امام اصلی‌ترین وسیله برای بقای نظام و ماندگاری ملت بزرگ ایران است.

سیاستمداران مربیان رفتار دینی در جامعه هستند

دکتر محمدصادق کوشکی  دکتر محمدصادق کوشکی
اخلاق سیاسی به معنی شیوه و کیفیت رفتار در حوزه سیاست است و بستگی تام و تمام به مبانی فکری و اعتقادی افراد دارد. عمل اخلاق سیاسی کسانی که در حوزه سیاست پراگماتیسم هستند، تابعی از وصول به هدف است؛ این بدان معناست که هر رفتاری که ممکن است منجر به دستیابی آنها به قدرت شود، عمل درستی به‌شمار می‌رود. به همین دلیل کسانی که چنین نگرشی دارند، ارتکاب هر عملی را که منجر به دست‌یابی به هدف مورد نظر، کسب منافع و تصاحب قدرت باشد، مجاز می‌دانند. چنین مدلی را در عرصه سیاست اخلاق ماکیاولی می‌نامند که عملگرایانه و معطوف به هدف است ولی اگر بر اساس مبانی دینی و از منظر اسلام به سیاست بنگریم، هدف کسب قدرت نیست، بلکه کسب رضایت خداوند و تعالی و رشد در حوزه سیاست است. رفتار چنین فردی در عرصه سیاسی تابعی از اعتقادات دینی اوست. ورود این افراد به عرصه سیاست بر اساس تکلیف است و کسب نتیجه تا جایی برای آنها ارزشمند است که در چارچوب روش‌های موردپسند دین قرار بگیرد. به عبارت دیگر این افراد بر اساس تکلیف شرعی در انتخابات شرکت می‌کنند و فعالیت‌های تبلیغاتی‌ای که انجام می‌دهند نیز در محدوده قواعد و قوانین شرعی است و اگر به قدرت برسند نیز در عرصه قدرت، چارچوب‌های دینی اعمال قدرت را محترم شمرده، در پیش می‌گیرند و اجرا می‌کنند. دست نیافتن به قدرت نیز این افراد را سرخورده نمی‌کند و منجر به بروز رفتارهای خلاف چارچوب نمی‌شود. کسی که اخلاق سیاسی خود را از دین اخذ کرده است، تکلیف‌محورانه و با هدف انجام تکالیف و وظایف شرعی عمل می‌کند. در حوزه اخلاق سیاسی ما مفهومی به‌عنوان «اِحدی‌الحسنین» داریم؛ یعنی یکی از دو خوبی. در این رویکرد کسی که بر اساس اخلاق دینی وارد عرصه سیاست شود، در هر دوصورت شکست و پیروزی، به موفقیت دست یافته است. حتی اگر جامعه با او همراهی نکند و وی به قدرت نرسد، باز هم پیروز است چراکه در حد نیاز جامعه و توان خود به تکلیفش عمل کرده است. ما نمونه‌های این عملکرد را در رفتار نبی اکرم(ص)، سایر معصومین و صلحایی مانند امام‌خمینی‌(ره) که از منظر دینی وارد سیاست شده‌اند، می‌بینیم؛ برای مثال در ابتدای پیروزی انقلاب ما با ریاست‌جمهوری بنی‌صدر مواجه شدیم. وی از تمام شیوه‌ها برای تبلیغات و حذف رقیبانش استفاده می‌کرد. در چنین شرایطی حضرت امام (ره) از شهید بهشتی، شهید رجایی و سایر فعالانی که در خط امام بودند، خواستند برای جلوگیری از تنش و آشوب سیاسی در کشور، وارد مجادلات و درگیری‌های سیاسی نشوند و به تبلیغات بنی‌صدر پاسخ ندهند. شهید رجایی 13ماه نخست‌وزیر بنی‌صدر بود و در این مدت رئیس‌جمهور انواع و اقسام توهین‌ها را به‌طور رسمی و علنی به ایشان ابراز کرد، ولی شهید رجایی با آرامش کامل برخورد کرد و گفت من وظیفه‌ام این است که در چنین شرایطی به تکلیف خود عمل کنم و در کشوری که درگیر جنگ، تروریسم و مشکلات به جا مانده از حکومت پهلوی است برای اداره هر چه بهتر جامعه تلاش کنم. وی پاسخ بی‌ادبی‌ها و هتاکی‌های بنی‌صدر را نداد، صبر پیشه کرد و همواره محترمانه و مودبانه با رئیس‌جمهور وقت روبه‌رو می‌شد. شهید بهشتی نیز بیش از 20ماه آماج حملات طرفداران بنی‌صدر بود و آنها اتهامات بسیاری متوجه ایشان کردند. با وجود این هیچگاه وارد پاسخگویی یا مقابله به مثل نشد و بر اساس آموزه‌های اسلامی، صبر پیشه کرد تا به تکلیف دینی خود عمل کند. ما در جمهوری اسلامی و همچنین صدر اسلام نمونه‌های بسیاری از این شیوه برخورد داریم.
امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند مردم به حاکمانشان شبیه‌ترند تا پدرانشان. از این رو اگر سیاستمداران جامعه، اخلاق دینی را مد نظر قرار دهند و به آن عمل کنند، مردم نیز بیش از پیش اخلاق را در عرصه‌های گوناگون اجتماعی رعایت می‌کنند. زمانی که حاکمان و سیاستمداران جامعه اخلاق دینی را ترویج و خودشان نیز به آن عمل کنند، جامعه به سمت اخلاق مداری حرکت می‌کند. به تعبیر شهید بهشتی اگر سیاستمداران تشنگان خدمت باشند نه شیفتگان قدرت، جامعه نیز به آنها اعتماد کرده و شیفته خدمت می‌شود؛ ضمن اینکه جامعه از انحرافات رویگردان می‌شود چراکه سیاستمداران بهترین مربیان رفتار دینی در جامعه هستند.

کد خبر 160802

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز